حقایق



ادبیات زبان ترکی آذربایجانی
متاسفانه به دلیل سانسور و تحریف حقایق تاریخی، ترکان ساکن ایران و دیگر ملت های ایرانی شاید تصور کنند که شهریار تنها شاعر ترک آذربایجانی است، یا اینکه شعرای آذربایجانی همچون نظامی و شمس و قطران فقط به زبان فارسی می نوشتند، اما چنین نیست، شعرای زیادی به زبان ترکی آذربایجانی شعر گفته اند و نویسندگان زیادی به این زبان نوشته اند.
کتاب دده قورقود با شهرت جهانی، معروفترین اثر حماسی ترکان، بخصوص ترکان آذربایجان است. در حالی که یونسکو سال 1999 را بنام سال دده قورقود نامگذاری می کند ما از وجود چنین اثری بی خبر هستیم!. سه نسخه دست نویس دده قورقود با نویسنده های نامشخص در کتابخانه های درسدن، واتیکان و برلین موجوداست. اگرچه تاریخ کتابت آن را بعضی از محققین به قرن 11 میلادی (5 هجری) و بعضی دیگر به قرن 15 میلادی نسبت می دهند، اما داستانهای آن مربوط به قرون 9-10 میلادی و حتی قدیمی تر می باشد. کتاب دده قورقود با 12 داستان آن از قدیمی ترین آثار ادبیات شفاهی جهان بشمار می رود. کتاب دده قورقود داستان های اقوام اوغوز را بازگو می کند و مهمترین وقایع تاریخی این داستان ها در آذربایجان و قسمت شرقی آناتولی رخ داده و در آن از قهرمانی ها و ویژگی های قومی مردم این سرزمین سخن رفته است. قهرمان اصلی 12 داستان این حماسه – دده قورقود- آشیقی است که نقش ریش سفید قوم را داشته، و با نصیحت های با ارزش و انسانی خود ، چراغ راه قبیله خود می شود. برخلاف شاهنامه فردوسی که مدحنامه شاهان باستانی است و دستاویز نژادپرستان دشمن ترک و عرب، دده قورقود حماسه ای مملو از افکار و احساسات والای انسان دوستانه می باشد .
اولین آثار مکتوب ادبی ترکی آذربایجان متعلق به فرن 13 میلادی و اشعار حسن اوغلو و نصیر باکویی است. اثر منظوم ترکی این زمان نیز، صحاح النجم اثر هندوشاه نخجوانی است. در قرن 14 میلادی شاهد شاعران بزرگی چون نسیمی، قاضی برهان الدین، و ضریر هستیم. نسیمی، عارف و فیلسوف بانی فرقه حروفیه را می توان مؤسس معماری شعر آذربایجان شمرد. شاه اسماعیل ختایی و فضولی دو شاعر توانای قرن 15 میلادی هستند. فضولی شهرتی جهانی دارد و اشعارش به زبان های مختلف ترجمه شده است. اگرچه دیوان وی از سال 1828 شش دفعه در تبریز چاپ شده است، اما دریغ از یک بیت از او در کتب درسی جدید ما.
از شعرای ترک قرون 16و17 می توان از صائب تبریزی، قوسی تبریزی،تأثیر، امانی و شاه عباس ثانی نام برد. واقف و آقا مسیح شیروانی، نمونه ای از شعرای قرن 18 هستند. در قرن 19 نیز شاهد شعرای بنامی چون نباتی، هیدجی، تئلیم خان ساوه ای، مأذون خان قشقایی و شکوهی مراغه ای هستیم. دهها شاعر دیگر چون حقیقی، شیخ قاسم الانوار، حبیبی و صراف و . و ادیبان معاصری چون معجز شبستری، ساهر، سهند، حداد، کریمی مراغه ای و شهریار .، که علی رغم سرکوبی شدید زبان ترکی در دوران پهلوی به ترکی شعر گفته اند، را نیز می توان نام برد.
از آثار ترکی قدیم معروف در ایران به دیگر لهجه های ترکی می توان به کتب دیوان لغات ترک ( قرن پنجم هجری و اولین کتاب زبان شناسی دنیا)، قوتادغوبیلیک، نهج الفرادیس، عتبه الحقایق وآثار ارزشمند علیشیر نوایی(قرن نهم هجری) اشاره کرد. اگر بخواهیم گنجینه ادبی معاصر آذربایجان شمالی را نیز به آن اضافه کنیم باید از ادیبان بزرگی چون میرزا فتحعلی زاده، جلیل محمدقلی زاده، علی اکبرصابر، حسین جاوید، جعفر جبارلی، سلیمان رستم، صمد وورغون، میکاییل مشفق، خلیل رضا، بختیار وهابزاده و . نام برد. ادبیات ترکی در همسایه غربی مان - ترکیه- با شهرتی جهانی مایه افتخار و منبع الهامی برای دیگر ترکان است. می توان به نویسندگان و شاعرانی چون یونس امره، یاشار کمال، اورهان پاموک، عزیز نسین، ناظم حکمت و . اشاره کرد.
به ادبیات کتبی اشاره کردیم، گریزی نیز به ادبیات شفاهی غنی آذربایجان بزنیم که اصولاً با ادبیات شفاهی دیگر ملتها خصوصاً ملت فارس قابل مقایسه نیست. بیاتی ها اشعار شفاهی آذربایجان به تنهایی گنجینه ایست بسیار ارزشمند، که می توان از آن بعنوان آیینه ملت ترک آذربایجان نام برد. ادبیات و موسیقی آشیق ها با قدمتی چندین هزارساله جایگاه وتقدس خاصی بین ترک ها و آذربایجان دارد که مشابه آنرا شاید کمتر بتوان در ملت های دیگر یافت. آتالار سؤزو یا امثال زبان ترکی که عموماً پندهایی عاقلانه و انسانی است، از هویت ملی متفکر و انسان دوست سخن می گوید. آغی لار (مرثیه ها) و لای لای لار نیز قسمتی از پندهایی عاقلانه و انسانی از ادبیات شفاهی ما را تشکیل می دهند. داستان های فولکلوری چون دده قورقود، کوراوغلو، آرزی و قمبر، عباس و کولگز، عاشیق غریب، قاچاق نبی و . از غنای ادبیات شفاهی ما سخن می گویند. ادبیات شفاهی غنی آذربایجان از قدمت و اصالت این ملت روایت می کند



فتنه تشکیل استانی جعلی با نام کردستان را رضا خان میر پنج کلید زد. در سال 1316 شمسی رضا خان پالانی ایالت آزربایجان را در بین چهار استان یکم، سوم، چهارم و پنجم تقسیم کرد. وی شهرستانهای با ساکنین صد در صد تورک سنندج و نیز شرق مریوان و قروه را از آزربایجان جدا کرده و به استان پنجم داد. (در این زمان هنوز بیجار و دیواندره و سقز و بانه جزوی از استان چهارم یا آزربایجان غربی بودند). منطقه تورک نشین همدان نیز در داخل استان پنجم جای گرفت.
از همین زمان با اوجگیری ت های آریاگرایانه و ضد ترک و ضد شیعه رضا خان، ورود عشایر کرد از شمال عراق به سنندج و مریوان و اطرف آن آغاز شد. (در آن زمان هنوز اثری از هیچ کردی در بانه و سقز و دیواندره نبود.) رضا خان که رویای تشکیل یک کشور آریایی را در سر میپروراند با وارد کردن این عشایر و تخته قاپو کردن آنها در روستاها و شهرهای تورک نشین سنندج و شرق مریوان توانست اوضاع را به نفع به اصطلاح آریاسازی به پیش ببرد. با ورود عشایر کرد به منطقه آزربایجانی سنندج و اطراف آن و با ایجاد رعب و وحشت و سربریدن ها و تهدید ها و . ساکنین تورک و شیعه بسیاری به طور اجباری به نواحی اطراف به خصوص تهران و اطراف آن کوچ کردند. تا سال 1337 آنها توانسته بودند قسمتی از سنندج و کل مریوان را کردیزه کنند، یعنی تا این سال تروریزم کردی و حکومت پهلوی توانسته بودند بخش های غربی استان به اصطلاح کردستان امروزی را کردیزه کنند.

مرحله اصلی کردیزه کردن، از سال 1337 و با تشکیل استان جدید التاسیسی با نام استان کردستان آغاز گردید. در این سال بیجار و دیواندره و سقز و بانه علی رغم دارا بودن اکثریت مطلق تورک از استان آزربایجان غربی جدا شدند و به سنندج و قروه که در سال 1316 از آزربایجان جدا شده بودند پیوستند و به همراه مریوان و کامیاران استانی جعلی با نام کردستان شکل گرفت. از سال 1337 شمسی تا کنون کردیزه سازی بانه و قسمتهایی از سقز و دیواندره به انجام رسیده و هم اکنون تعداد بسیار کمی تورک در بانه باقی مانده اند که در خطر صدمه و نژادکشی به دست تروریزم کردی به سر میبرند و ما بقی تصفیه نژادی شده اند. همن کار در سقز و دیواندره هرچند به صورت نا موفق انجام شده و در حال انجام است. یعنی در طی این 55 سال از تشکیل استان جعلی کردستان، نصف شهرستانهای سقز و دیواندره کردیزه شده اند و کردیزه سازی با شدت هم اکنون در جریان است به طوری که در شهرستان سنندج فقط 35 درصد اهالی تورک نشین باقی مانده اند. یعنی سنندج صد در صد تورک نشین 80 سال پیش الان فقط 35 درصد تورک نشین است.

واقعا تراژدی بزرگی اتفاق افتاده است. تراژدی ای که فقط با کارهای نازی های آلمان در تصفیه نژادی و ایجاد رعب و وحشت و فراری دادن ملت لهستان و جای گزینی نازی ها به جای آنها قابل مقایسه است. هر چند ملت لهستان توانستند بعد از جنگ جهانی دوم به خانه و کاشانه خویش برگردند ولی متاسفانه ملت تورک ساکن در سنندج و بانه و مریوان و قسمتهایی از دیواندره و سقز که با ایجاد فشار و تصفیه نژادی توسط طوایف کردی و حکومت پهلوی از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شده اند نه تنها به روستاها و شهرهای خویش برنگشته اند بلکه همان روند تصفیه نژادی با شدت بیشتر همین الان ادامه دارد.

به امید بازگشت تورکهای سنندج و بانه و قسمتهایی از دیواندره و سقز به شهرها و روستاهای خویش.
(سنندج کلمه ای ترکی = سێنان‌دئژ Sınandej به معنای دژ شکسته)


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

WwW.EsTeDaDYaB.parsiblog.com سید‌ مجتبی‌ میرلوحی {شهید‌نوّاب‌صفوی} گاه نوشت های صورتی من! تخلیه چاه و معرفی مراکز فیلتر شنی FRP عرقیات 1238 خرید بلیط هواپیما ارزان پازل رنگی تاسیسات صنعتی و ساختمانی